skip to Main Content
سینما چگونه فرم وساختار خود را خلق می کند؟

سینما چگونه فرم وساختار خود را خلق می کند؟

سینما چگونه فرم وساختار خود را خلق می کند؟

علی رزاقی

اگر بینش سیستمی نسبت به فیلم قائل شویم و فیلم را به مثابه یک سازه مهندسی ببینیم، فرم Form شکل بیرونی و ساختار Structure سازمان درونی آن قلمداد می شود. ساختارعبارت از عناصری است كه در یک گروه قرار دارند و در فعالیتی مشترک به هم وابسته و تاثير ‌گذارند.  عملکرد درست ساختار به فعالیت تک تک اجزاء آن وابسته است، همانند ساختاربدن انسان يا هر وسیله مکانیکی دیگر،  در فیلم همه عناصر دیداری و شنیداری که سینماگر برای دیده و شنیده شدن مخاطب بجا می گذارد جزو ساختار فیلم محسوب می شود. این رابطه بین اجزای تشکیل دهنده ساختار فیلم اگر با عملکرد درست طراحی شود فیلم می تواند از یک سرگرمی صرف مبدل به اثری با ارزش بدون تاریخ مصرف گردد. لازم به ذکر است قیاس ساختار فیلم با یک سازه مهندسی  بدلیل ارزش های هنری نهفته در آن که از الهامات ناخوداآگاهی هنرمند نشات می گیرد امری نادرست است،  با این حال در جهت فهم بیشتر ساختار ناچار به این نوع مقایسه هستیم.

کلان ترین واحد ساختاردر سینما سکانس های فیلم هستند که از نظر ایده یا محتوا هر سکانس می تواند یک فیلم کامل محسوب شود هرچند یک سکانس جایگاه خود را در ارتباط با سکانس های قبل و بعد خود پیدا می کند. تجزیه ساختار فیلم ها غالبا از سکانس به صحنه واز صحنه به پلان می رسد که این محیط در فضای درون فریم ها، قابها و بین فریم ها ساخته می شود. مونتاژ عملکرد یکپارچه سازی سیستم فیلم را با انواع اتصالات در بین پلان ها براساس ریتم، فضا و زمان، تنظیم و ترکیب صداها درون نماها فراهم می کند. شکل گیری ساختار برتحقق و تجلی فرم مقدم است. به عبارت ديگر ساختار پيوندی يكپارچه و منسجم ميان همه عناصر هنری است كه هنرمند آن را با شگردهای هنری به طرز هنرمندانه پديد می ‌آورد.  طراحی و تنظیم ساختار یک فیلم از طریق کنترل عناصر تصویری و مونتاژی ( تدوینی) آن عملی می شود.

عناصر تصویری آنچه به شیوه های تصویربرداری یک نما و اجزای ترکیب بندی تصویر مربوط می شود و شامل رنگ، نور، عمق میدان، انواع حرکت و زاویه دوربین است. عناصر تدوینی روایت موثردر یک فیلم را فراهم می سازند که مستلزم استفاده دراماتیک از انواع نماها، ترتیب نمایش نماها، نحوه پیوند آنها، ریتم برش و انواع رابطه بین صداها و نماها است. تدوین می تواند به شیوه های روایتی از طریق تغییر موقعیت مکانی و زمانی و توصیف بصری شخصیتها از طریق پیوند نماهای دور و نزدیک کمک کند.

شکل Form به قالب بیرونی فیلم  اطلاق می شود که از عناصر ساختار ساز وانواع روابط بین اجزای صوتی و تصویری موجود در ساختار بوجود می آید و نهایتا برعواطف و اندیشه های مخاطب تاثیر می گذارد.  فرم یک فیلم از قصه آغاز شده و در طول مسیرخود به دکوپاژ و میزانسن و شیوه تدوین می رسد و آنچه بر روی پرده می بینم همان فرم فیلم که ساختاری درونش جای گرفته است. فرم و تکنیک (Technique) دو مفهوم کاملاً مجزا هستند که غالباً درتعاریف آنها اشتباهاتی رخ می دهد. تکنیک به روشهای علمی برآمده از تکنولوژی گفته می شود که برای ساخت بخش های مختلف فرم یک فیلم، به کار می روند. مثلا نوع دوربین، نوع بوم صدا، نرم افزار یا سخت افزاری که برای تدوین بکار می رود و دیگر وسایل و تکنولوژی مورد بهره داری در تولید یک فیلم را شامل می شود.

محتوا Content عبارت است از، هدف غایی فیلمساز ازخلق اثر هنری خویش، هدف غایی (در تعبیر فلسفی) آن مقصودی است که در ابتدا ذهنیتی بوده که در ذهن سازنده شکل گرفته و در انتها به عینیت می رسد. بطور مثال ما به جمله ای در کتاب خانه مردگان نوشته فیودور داستایوفسکی برخورد می کنیم، “وقتی هدف و امید از بین رفت اضطراب از انسان دیو می سازد. یا در کتابی دیگر از آلبرت کامو  می نویسد “زمانی فرا می رسد که میان تماشاگربودن وعمل یکی را باید برگزیند… این معیار انسان شدن است.” اینها ایده اصلی و محتوای یک فیلم می توانند باشند که فیلمساز بدلایلی به این بحث علاقه نشان می دهد و سعی در ابرازش از دیدگاه  شخصی  به شکل تصویری می کند.

در نهایت مفهوم concept به آنچه که مخاطب از فیلم  برداشت خواهد کرد یا همان پیامی Message که فیلمساز از طریق فرم محتوا در پی القای آن به مخاطب خود است اطلاق می شود. فرم در برابر محتوا  بحثی پیچیده و طولانی است که تفاوت های یک فیلمساز را نسبت به فیلمساز دیگر نشان می دهد. فرم گرایان، فرمالیست ها (Formalist) بر این عقیده اند که بدون فرم، فیلمی وجود ندارد و این فرم است که می تواند معیاری برای ارزش گذاری فیلم به شمار آید. از نظر این طیف چگونه بیان کردن اثر حائز اهمیت بسیاری است در مقابل محتوا گرایان معتقدند که صرف وجود یک محتوای خوب، برای ارزشمند بودن یک فیلم نمود واقعی آن محسوب می شود و همین که فیلمساز حرفی برای گفتن داشته باشد کفایت می کند؛ حتی اگر فیلم از فرم درستی برخوردار نباشد، اشکالی به وجود نمی آورد، و مهم این است که فیلم چه می خواهد بگوید. اما واقعیت در خلق اثر هنری چیزی جز استفاده درست وصحیح از فرم ومحتوا بصورت توامان نیست و جهت تعیین ارزش یک فیلم، فرم و محتوا در کنار یکدیگر، قابل سنجش است.

فرض کنید که یکی ازدوستان، شما را به میهمانی در  منزلش دعوت کرده است و شما، در این مهمانی برای احترام و تکریم به او قصد خرید یک دسته گل را دارید. فرم در اینجا مجموعه ای از نیت خرید گل نوع (یا انواع) گلها، رنگ آنها، تعداد و طرز تزئین وترکیب گلها  با یکدیگر بهمراه جملاتی که قرار است که هنگام تقدیم به دوستان خواهید گفت را شامل می شود. تکنیک درحین خرید گل، مشاوره با شخص گل فروش در نوع بسته بندی گل اعم از انتخاب نوع و رنگ طلق یا کاغذ، جنس و رنگ روبان، شاخ و برگهای تزئینی است و محتوا همان احترام و تکریمی است که شما در ذهن خود دارید که به وسیله ی گل در صدد انتقال به دوست تان هستید، لبخندی که بر روی لب دوستتان می نشیند و با نگاه شعف انگیر گل ها را در صدر مجلس می گذارد  نتیجه عملکرد درست فرم و محتوا است و تاثیر آن به سختی از ذهن او پاک می شود.

Back To Top