فیلمها تصویرگر واقعیت نیستند؛ تفسیر واقعیتاند.
فصل 2
فیلمها تصویرگر واقعیت نیستند؛ تفسیر واقعیتاند.
محمد تهامی نژاد
این گفتگو با خانم فاطمه میرغیاثی از خبرگزاری کتاب (ایبنا) بعد از انتشار ترجمه کتاب سینما و تاریخ (اثر مارک فرو)[1] انجام شد.
تاریخ انتشار: شنبه ۲۴ شهريور ۱۳۹۷
* ابتدا درباره فضای کتاب «سینما و تاریخ» و نویسنده آن، مارک فرو از نگاه خودتان به عنوان یک فیلمساز و مترجم اثر، کمی توضیح دهید؟
– کتاب سینما و تاریخ، شامل مجموعه تکنگاری فیلم و مقالاتی درباره رابطه متقابل و معنادار سینما و تاریخ کشورهای مورد مطالعه این تاریخنگار اجتماعی است که به شیوهای دلچسب، نظری و حتی آموزشی بیان میشود. بهویژه تاریخ را به صورت روایت فیلمیک، قصهوار و از طریق نظریه فیلم به عنوان سند تاریخی تعریف میکند.
روششناسی او در پژوهش، محصول تجربه یک استاد تاریخ اجتماعی و عضو نحله تاریخنگاری نوین فرانسه و فیلمشناس است. یکی از مضامین اصلی در این کتاب، نقش فیلم در تحلیل متفاوت جامعه است. خواننده به دلیل این که در سراسر کتاب با بحثهای متقابل خودِ مارک فرو مواجه میشود، به نظرم با فضای تازهای روبرو خواهد شد. در عین حال سینما و تاریخ از جنبه نظری، با عنایت به تاریخنگاری اجتماعی از سویی و بازتاباندن این روش کلگرایانه در تحلیل فیلم نوشته شده است. اهمیت مارک فرو در نقشی است که او به فیلم به عنوان سندی معتبر بخشید و موفق شد تا بر مقاومت تاریخنگاران رسمی که فیلم داستانی را سندی دارای اعتبار نمیشناختند فائق آید. به نظر مارک فرو، فیلم ها بیش از آن که اطلاعاتی درباره موضوع و حوادث فراهم کنند، اسناد معتبری درباره سازندگان آن فیلم ها و روحیه زمانه خود هستند. مارک فرو متولد سال 1924 است. استاد مدرسه عالی مطالعات علوم اجتماعی در پاریس بود و الان در 93 سالگی در کنار همسر و فرزندانش زندگی میکند و به آشپزی و تنیس علاقه دارد و مقالاتی برای فیگارو و لوموند مینویسد.
* مارک فرو در کتاب «سینما و تاریخ» چگونه بیان میکند که یک فیلم جامعه را تحلیل میکند؟ و از سینما چگونه میتوان برای مطالعه تاریخ استفاده کرد و اسنادی از آن به دستآورد؟
-مارک فرو در این کتاب، روششناسی خود برای تحلیل فیلم را توضیح میدهد. اول اینکه فیلم ها تصویرگر واقعیت نیستند بلکه تفسیر واقعیتاند. هر چند اگر بخواهیم موزهای تصویری از گذشته فراهم بیاوریم، فیلم ها بهترین مدد برای این کار ما هستند. اما فیلم ها به صورت عمدی یا غیر عمد، دارای مقاصد آواگرانه آشکار یا پنهان نیز هستند. بنابراین بیشتر از آن که به حوادث تاریخی مربوط باشند، حقایقی درباره تولیدکنندگان چنین آثاری نیز ارائه میدهند. چون فیلم ها تحلیلی متقابل از جامعه هستند، جنبههای پنهان جامعه را برملا میسازند. بنابراین فیلم بیشتر از آن که نشان بدهد، برملا میکند.
در روششناسی تحلیل فیلم مارک فرو چند نکته کلیدی و اصلی وجود دارد که از شیوه شناسی تحلیل تاریخی مکتب آنال (تاریخنگاری معاصر فرانسه) ریشه میگیرد. آنها از طریق جستوجوی انبوهی از دادههای تاریخی و رجوع به جزئیات به سراغ رازهای سر به مهر تاریخ میروند. تاریخنگار سینما باید در جستوجوی هر آن چیزی باشد که خارج از قصد و نیت مؤلف فیلم قرار دارد. یعنی به مطالعه جنبههای آشکار و پنهان، به عبارت دیگر رابطه بین فیلم و خارج از فیلم بپردازد (مثل نقش گوبلز در تولید فیلم یهودی شیرین)، روی زمینههای تولید متمرکز شود و هر اطلاعاتی درباره تولید، پخش، نوشتهها، سناریوها و نقدهای مطبوعات هست را مطالعه کند. مارک فرو به عنوان یک جامعهشناس مکتب آنال، فیلم را به مثابه پدیدهای اجتماعی در بستر تاریخی و اجتماعیاش بررسی میکند و میگوید فیلم میتواند علاوه بر این که از جنبه بیرونی و ظاهری لحظههای تاریخی را ثبت و برملا سازد؛ بیش از گزارشهای رسمی، حاکی از گرایشهای ایدئولوژیک یا اعتقادات اجتماعی در هر دوره باشد.
فیلم هایی که مورد بررسی مارک فرو قرار میگیرند، نشان میدهند که سینما (مثلا در فیلم چاپایف) در سطح زیرین و پنهان خود و از طریق ساختار فیلمیک و روایتها، به تحلیل جامعه و شرایط اجتماعی تاریخی تولید فیلم میپردازد. حتی یک فیلم به عنوان سند، با تغییرات اجتماعی، مورد نقدهای متضاد قرار گرفته است. از این نظر تحلیل فیلم توهم بزرگ ژان رنوار و دستکاریهایی که قبل و بعد از جنگ جهانی دوم (از جمله موسیقی) در واکنش به خوانشهای متفاوت مخاطبان و منتقدان نسبت به آن پدید آمد، درخور توجه تاریخی و اجتماعی است. به گفته مارک فرو توهم بزرگ نشانگر جامعه فرانسوی قبل و پس از جنگ جهانی است و یا آنطور که در مورد فیلم مرد سوم اثر کارول رید میگوید: یک فیلم میتواند انگِ ایدئولوژی های متعارض دستاندرکارانش را بر پیشانی داشته باشد. مارک فرو در بخش چهاردهم کتاب سینما و آگاهی تاریخی در ایالات متحده، فیلم هایی را مثال میزند که کیفر خواستهایی علیه این یا آن نظریه سیاسی داخل جامعه آمریکا هستند؛ این که چگونه جنگهای داخلی در فیلم های آمریکایی به عنوان رویدادی بنیادین درآمد تا هر آنچه مقدم بر آن بود بویژه انقلاب آمریکا را محو کند و بیان میشود که چرا برباد رفته یک فیلم آشتی ملی است.
* مارک فرو در این کتاب به بررسی آثار کدام فیلمسازان میپردازد؟ او تاریخ و تاریخ سینمای چه کشورهایی را مطالعه میکند؟
- تاریخ کشورهای فرانسه، آلمان، انگلستان، آمریکا و شوروی را وارسی و شرایط سیاسی و اجتماعی آنها را به مدد فیلم های شاخص و حتی جریانهای سینمایی در هر دوره مورد مطالعه قرار میدهد. برای مثال مقاله سینما و آگاهی تاریخی در آمریکا، با نگرشهای مقدم بر سینما، یعنی ایدئولوژی آمریکای پروتستان در برابر آمریکای اسپانیایی شروع میشود. در این دوره، سنت ضد اسپانیایی، خودش را در یک مجموعه فیلم نشان میدهد، بعد به ما میگوید که چطور نظریه جنگهای داخلی جای نظریه قبلی را میگیرد و پس از جنگ جهانی اول نظریه بوته ذوب کننده جامعه آمریکایی، بر نظریه پیشین غالب میشود. سپس نوبت فیلم های بحران اواخر دهه 1930 فرا میرسد. در پی آن جنبش سیاهان پاسخی به بوته ذوب کننده و دموکراسی آمریکایی است. پرسشگری جامعه آمریکایی درباره جنگ ویتنام لایه دیگری از فیلم هاست.
- در کتاب «تاریخ و سینما» عنوان مقدمهای که نویسنده بر این کتاب نوشته است فیلم به مثابه منبع و عامل تاریخ است. منظور مارک فرو از فیلم به عنوان یک عامل تاریخی چیست؟
– عنوان فصل اول کتاب، فیلم به مثابه منبع و عامل تاریخ است که در آن نویسنده، مضمون سراسری و تز خود را توضیح میدهد. وقتی میگوید فیلم عامل تاریخ است یعنی به عنوان یک عامل پویا و اجتماعی و شکلی که اثر بخشی سینما ناشی از آن است، میتواند تغییراتی را در شرایط اجتماعی به وجود بیاورد و بر حوادث تاریخی تأثیر بگذارد. سینما دست به مداخله میزند. یعنی به تلقین عقاید میپردازد. مارک فرو در سراسر کتاب سینما و تاریخ به دنبال کشف چنین تأثیرهایی از طریق سینماست. سینما از نظر مارک فرو یک کنشگر خیلی فعال اجتماعی میتواند باشد. در حالی که هر ملتی سینما را به مثابه تابعی از فرهنگ خودش درک میکند. در چند مورد نشان میدهد که نمایش یک فیلم چگونه احساسات مخاطبان را تحریک کرده، دست به اقدام زدهاند.
فرو معتقد است که سینما در دورههای مختلف تأثیرهای متفاوتی داشته و از آن تفسیرهای مختلف شده است. سینمای فرانسه بویژه توهم بزرگ ژان رنوار از این جنبه بررسی شده است. حتی شما این تاثیر را در سینمایایران نیز میتوانید بررسی کنید. به عنوان مثال در روز 13 آبان 1357 فیلمی از تلویزیون نمایش داده شد که مقابل دانشگاه گرفته شدهبود. فردایش شهر تهران بهم ریخت که حتی شاهد آتشسوزیهایی در تهران بودیم. این فیلم از جنبه درونی، هم منبع و سندی برای شناخت بخشی از شهر و نحوۀ حضور در خیابان، رفتار و آرایش نیروهای اجتماعی است هم با قرار گرفتن آن در متن حوادث تاریخی، تأثیرش را نشان میدهد. درواقع تاریخنگار از طریق بررسی همه جانبه و کل گرایانه، خودش را از تک رویکردها به تاریخ کنار میکشد.
- در نظر مارک فرو چگونه یک فیلم بر تاریخ تاثیر میگذارد؟ او چگونه این اثرگذاری فیلم بر تاریخ را مطرح میکند؟
_ مارک فرو میگوید بین سینما و تاریخ رابطهای متقابل وجود دارد. سینما دست به مداخله میزند. برای مقاصد خاصی مورد استفاده قرار میگیرد. در خدمت اهدافی قرار میگیرد یا مقاومت میکند. در هرصورت نقشی را میپذیرد. فیلم هایی مثل اعتصاب، رزمناو پوتمکین، مرد سوم یا توهم بزرگ، به ساختن تصاویری تأثیر گذار از تاریخ مبادرت میورزند، به عبارت دیگر خوانشهایی از تاریخ فراهم میآورند. از آنجایی که تماشاگر با فیلم همذات پنداری میکند، فیلم میتواند بر روحیه و نوع نگاه او تأثیر تاریخی بر جای بگذارد. بیشتر از هر جای دیگر در شوروی، فیلم در مشروعیت بخشی به قدرت و عدم تفاهم درباره آن، نقش ایفا کرد (موضوع فصل پنجم) سینما با برخورداری از هنر بلاغت (رتوریک) و قانع کنندگی، تماشاگرش را تحت تاثیر قرار میدهد. مارک فرو میگوید فیلمسازان به مدد خاطره جمعی و سنتهای شفاهی میتوانند تاریخی را به جامعه بازگردانند که توسط رشته تاریخ (با H بزرگ) از آن محروم شده است
* وقتی مارک فرو می گوید: فیلم های سینمایی یا داستانی نسبت به مستند یک مزیت عملی دارند منظورش چیست؟
– تصورم این است که مارک فرو از این نظر فیلم داستانی را دارای مزیت عملی نسبت به فیلم مستند میداند که فیلمسازان از طریق روی آوردن به امر خیالی، عرصههای پنهان اجتماعی و روحیه خودشان را برملا میکنند. توجه تماشاگر از طریق روایت، به جنبههای پنهان اجتماعی معطوف میشود. در حالی که فیلم مستند مورد نظر ایشان قدرت نفوذ به لایههای پنهان را نداشته است.
* در بخشی از کتاب فرو مطرح کرد که وندن ثابت میکند بیشتر حقایق تاریخی محصول تخیل ایزنشتاین است. نظر شما در این رابطه چیست؟
_ همان که پیش از این گفتم. این نظریه میخواهد ثابت کند که هر تاریخی، تاریخ معاصر است. البته مارک فرو متخصص تاریخ شوروی است. حتی حسین طاهری دوست شاگرد مارک فرو میگوید: مارک فرو در دانشگاه، تاریخ سینمای شوروی درس میداد. مارک فرو در آغاز فصل مربوط به خیال و واقعیت در سینما میگوید در این فیلم ها به خوبی میتوان واقعیتهای تاریخی زمان تولید فیلم را یافت. ضمن این که کار بازتولید تاریخ در فیلم هایی مثل آندره روبلف اثر آندره تارکوفسکی مثال زدنی است. درباره رزمناو پوتمکین میافزاید که افسانه و اسناد رسمی، پایان کار ملاحان انقلابی را زدودند. مارک فرو میخواهد بگوید که در تاریخ رسمی حتی نگهداری خاطرههای جمعی هم به خاطر امر سیاسی است و گرنه آن را محو میکند و البته آیزنشتاین در آن شرایط، بخشی از خاطره جمعی را نجات بخشید. اما ذکر یک نکته ضروری است که مارک فرو با تکیه بر روششناسی خودش در تحلیل تاریخ، میکوشد تا از فیلم به عنوان یکی از اسناد در پژوهشهایش استفاده کند و به روح تاریخ از پس مجموعهای از اسناد فیلمیک و غیر فیلمیک نزدیک شود.
* در عنوان فصل شانزدهم این کتاب مطرح شده است که آیا نگارشی فیلمیک از تاریخ وجود دارد؟ سوال ما هم همین است. نظر شما چیست؟ آیا این نوع نگارش از تاریخ وجود دارد؟
– از نظر مارک فرو نگارش فیلمیک از تاریخ وجود دارد. همانطور که تاریخ، نگاه امروز تاریخنگار به گذشته است، فیلم درباره تاریخ و فیلم تاریخی هم وابسته به نوع نگاه فیلمساز به تاریخ است. همانطور که بسیاری از فیلم های تاریخی کشور ما هم نگارشهایی فیلمیک از تاریخ هستند. فرو نقل قولی از یک تاریخنگار فرانسوی میآورد که گفته است: «هرآنچه را که شکسپیر درباره ژاندارک میگوید ساختگی است». فیلمساز آن دسته از اسناد، روایت ها و حقایق تاریخی را انتخاب میکند که برای نظریهاش خوراک فراهم میآورد. بنابر این فیلم نگارشی فیلمیک از نگره و نگاه فیلمساز (چه نگاه وابسته و چه تحلیلی مستقل از هر وابستگی ایدئولوژیک) به تاریخ از آب در میآید. به عبارت دیگر هر تاریخی، تاریخ معاصر است.
[1] – سینما و تاریخ( مارک فرو) ترجمه محمد تهامی نژاد، انتشارات علمی فرهنگی. تهران. چاپ اول 1397